دردِ دل نوشت



به نام خدا

تو کل دوران تحصیلم همش بهم میگفت نمیذارم بری سر کار نمیذارم بری

فارع التحصیل که شدم دوسال نذاشت برم

چند ماهه خودش هنش تکرار میکنه بیا برو بیا برو بیا برو

ولی یه شرط هایی مینویسم امضا کن بعد

من رو برای یک کار خوب که میدونه چقدر علاقه دارم خواستن 

دوست ندارم شرط هاش رو قبول کنم

دیگه تحمل اینهمه زور از جانب اون برام سخته

البته همه شرط هاش رو قبول کردم به جز یکی

و نمیزاره برم

نمیزاره

چطور من با این مرد زندگی کنم؟؟؟؟

چرا انقد بده؟؟


هو الرزاق.

حکمت سر کار رفتنم رو که باز هم معجزه بود رو الان میفهمم

همسر سابقم به هیچ عنوان موافق سر کار رفتنم نبود و ووقتی دانشجو بودم همش میگفت فکر کارو اصلا نکنی همین دانشگاهت زودتر تموم شه .

من یک و نیم سال تو خونه نشستم بعد خودش اومد و هی گفت بیا برو سر کار ولی بشرطها و شروطها .

کلی شرط برام گذاشته بود ومن با اینکه تو خونه داشتم دق میکردم حاضر نبودم شرط هاشو قبول کنم

شرط هایی که شرایط رو برام سخت تر میکرد

شرایط جوری پیش رفت که بقیه فهمیده بودن من رو میخوان برای یه جایی

و همسر سابقم برای اینکه آبروش نره از این همه سختی که داره تعدادی از شرط هاشو کم کرد

و من رفتم سر کار.

گرچه باز هم مشکلاتمون رو به سر کار نسبت میداد همینطور که تو دوران دانشجویی میگفت مشکلاتمون بخاطر دانشگاهت هست و همش میگفت فکر کار رو برای آینده نکنی چند وقت دیگه نمیزارم بری.

انگار اون یک سال و نیم بیکاری و خونه نشینی من خیلی همه چه رو براه بوده!!!

حرفم اینه من کلا دور کار رو خط کشیده بودم و میدونستم همسرم هیچ وقت هیچ وقت نخواهد گذاشت من برم سر کار

اما خواست خدا چیز دیگه ای بود.

والان که فکر میکنم میبینم چقدر من به این پول نیاز دارم.

اگرچه خانواده ام همیشه پشتیبان مالی خوبی برای من بودند و پدرم در دوران تحصیلم با اینکه متاهل بودم بدون اینکه به من بگن برام پول میریختند

اما الان واقعا شرایط جوری نیست که بتونم ازشون پول بگیرم و درآمد الانم خیلی برام لازمه.

و خدایی که از رزق مور زیر سنگ غافل نمیشه رزق فاطمه شو هم فراموش نمیکنه.رزق هیچکسو فراموش نمیکنه

نمیدونم چرا  با وجود چنین خدایی باز هم بندگیم لنگ میزنه.

ان شاالله نخواهم ترسید با وجود داشتن چنین خدای بی نظیری

خودتون بهتر میدونید رزق فقط پول نیست .

هو الرزاق.هو الرزاق.هوالرزاق

و یرزقه من حیث لا یحتسب.فهو حسبه

و من دیوانه این آیه ام

خدامارو رها نکرده


به نام خدای بخشنده مهربان

بسم الله الرحمن الرحیم

به همین نام زیبایت قسم من نمیخوام آدم بده داستان باشم.اما انگار داری منو آدم بده جلوه میدی تو نظرم خودم!

از اواصرار برای تجدید نظرم از من مرغی که یک پا دارد

از او که دست بردار نیست از من که با بی رحمی فقط میگم نه.

نمیخوام دوباره مثل پارسال همه چیز تکرار شه خب.نمیخوام دوباره گول بخورم.نمیخوام دوباره جهنم درست بشه

نمیخوام به دلم حسرت بمونه.

من سنگ دلم؟من بی رحمم؟من آدم بدتم؟

میدونی که من تاب تحمل دوست نداشته شدن از جانبت رو ندارم این یکی دیگه در حد توانم نیست انصافا

بازم مثل همیشه میسپرم دست خودت.خودت برام پیش ببر هر آنچه که میپسندی

ببین من دستام بالاست.تسلیم تسلیم

من تسلیم بودن رو خوب بلد شدم

فاطمه ی طغیان گر تبدیل شده به فاطمه تسلیم فرمانبر

منتظر یه اشاره ام .

 


بسم الله الرحمن الرحیم

اخیرا دعام فقط خیر بود فقط اونچیزی که به صلاحه نه اون چیزی که من میخوام هروقت اراده دعا میکردم خیر میخواستم

چند وقت پیش که رفته بودم پابوسی حضرت معصومه خیلی خیلی زیاد با بانو حرف زدم حرف های دوتا هم جنس سبک و سیاقش کلا فرق میکنه ازشون خواستم اونچیزی که صلاح منه اتفاق بیفته.

قبل از طلاق هم رفتم حرم برای اولین بار و آخرین بار ان شاالله امام رو قسم دادم به عزیزاشون که اونچیزی که صلاحه اتفاق بیفته گفتم همه چیو سپردم به خودتون از تصمیم من که باخبرید اگر تصمیمم درست نیست سنگ بندازید جلو پام من خودم میفهمم

بارها با یک خواهش معمولی به چشمم دیدم جواب امام رضا رو به حاجت هام

اینبار که قسمشون دادم کلی التماس کردم و ضجه زدم امکان نداشت منو نبینه

روزی که برای طلاق رفتیم دم آخری به طور معجزه آسایی وقتی که من ناامید شده بودم از انجامش و با خودم گفتم حتما خیر در ادامه زندگی هست  انجام شد و من مبهوت بودم

مگر این ازدواج برای من اتفاق نیفتاد مگر خدا مارو سر راه هم قرار نداد؟خب در این ازدواج قطعا خیر بوده برای من ،من خیلی خیلی پخته تر و کامل تر شدم قشنگ صیقل خوردم من اون فاطمه تک دختر نازدونه نیستم

من فاطمه ای هستم که ۶ سال زجر کشیدم و تحمل کردم ۶ سال زندگی کردم و نفس کشیدم ۴ سال اسم طلاق حتی تو ذهنمم نمیومد

والان هم که این زندگی به پایان رسیده قطعا خیری درش هست.

دست خدا بالای همه دست هاست.

اراده منم بوده اما این ازدواج و طلاق قطعا در زیر اراده خداست

فکر میکردم بعد از طلاق تا چندین وقت خیلی حالم بد باشه

الانم حالم خوب نیست اما اونجور هم که فکر میکردم وحشتناک نبود

حالم بد هست اما به یه آرامشی هم رسیدم

احساس من بهم میگه تصمیمم درست بوده

البته احتمالش هست دوباره به همین زندگی برگردم نظر من الان کاملا منفی هست  اما آینده رو نمیدونم یه سری شرایط هست که منو میترسونه و شاید مجبور شم دوباره برگردم.نمیدونم میتونم شرایط بعد از طلاق رو تحمل کنم یا نه؟؟

من پای تصمیمم میمونم ان شاالله و آماده تاوان تصمیمم هستم ولی گاهی بعضی شرایط از اراده من خارجه

تا خدا چه خواهد.

 

+تو فکر اینم برای اولین بار تنهایی برم سفر یه سفر دوسه روزه به قم.من جز امام رضا و خواهرشون تو این کشور پناهی ندارم

اما یه خورده میترسم .نکنه بنم؟یه دختر جوون تنها؟؟؟

اما شدیدا هوایی شدم

دیگه نیازی نیست کلی صغری کبری بچینم و التماس کنم بعد یه نفر بهم بگه حق نداری بری.و اصلا به خواسته دل من توجه نکنه و خودخواهی خودش جلو چشماش باشه

 

+اول صبحی پیام رفیق رو دیدم گفته بود:الان از مرز رد شدیم نماز ظهر ان شاالله نجفیم

قلبم کنده شد سینه ام توان نگه داشتنش رو نداشت به چشم هام متوسل شد اشک ها که اومدند کمی آروم تر شد فقط کمی.

هر سال من منتظرم کنار قدم های جابر قدم بردارم.اما مشیت الهی هنوز به من اجازه نداده

تا قیامت منتظر میمونم بلاخره منم میام .میدونم منم یه روز میام

تو کل نوکریم فقط همینو فهمیدم و بس

تو کل سال بیام حرم تو اربعین یه چیز دیگه اس


بسم الله الرحمن الرحیم

 

دیروز که اون پستو گذاشتم داغ بودم نمیفهمیدم وخامت حالمو

اما الان میبینم خیلی اوضاع خرابه خیییییلی.

پتانسیل اینو دارم یه دریا اشک بریزم

قشنگ احساس میکنم قلبم مچاله شده 

الان فقط یه نفرو میخوام که باهش حرف بزنم .یه شونه میخوام برای باریدن به مدت چند ساعت .یه دست میخوام برای روی سرم

اما منکه کسیو ندارم!کسی که بشه بهش حرف های دلی گفت:(

اووم چرا دارم بهتر از رفیق کسی نیست که هم به حرفام گوش کنه هم موقع گریه اشکامو پاک کنه هم آرومم کنه هم همه کسم باشه هم بغلم کنه و خسته نشه ومن روی پاش خوابم ببره ووقتی بیدار شم ببینم هنوزم هست و بهم لبخند میزنه

باید مرخصی بگیرم یه دوسه روزی برم پیشش

دیگه کسی نمیتونه بهم بگه حق نداری بری اجازه نداری بری

من عازم تو خواهم شد یاایها الرفیق.

ان شاالله

یا راد ما قد فات


به نام خدایی که داشتنش جبران همه نداشتن هاست

حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

 

همه چیز تموم شد.همه چیز

من الان از نظر خدا هیچ همسری ندارم من از نظر خدا دیگه متاهل نیستم

و این منم
زنی تنها
در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلودهٔ زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
.

 

ازتنهایی بدتر هم داریم؟آره اینکه بقیه فکر کنن تنها نیستی و من خواستم این بدترو تبدیل به بد کنم

 

روح مرده ام با لبخند محی الامواتی آقام زنده میشه به امید خدا

آیا بعد از رضا کسی هست که من جانم را فدایش کنم؟

 

ولله الحمد.

وباز هم :برای فاطمه حال داغون برای فاطمه ای که جز خدا کسی رو نداره دعا میکنید؟


بسم رب السموات .

خدای آسمون ها .حالا چرا خدای آسمون؟؟چون همیشه هر وقت میخوام باهت حرف بزنم به آسمون نگاه میکنم الانم دلم خواست خدای آسمونا خطابت کنم

خدای آسمون ها فکر کنم من رو بیشتر از اونی که فکر میکنم دوست داری

تا نسیم حال خوب به صورتم میخوره تا انگیزه میگیرم برای ساختن برای آدم شدن تا یکم پیش میرم تا سختی ها رو با کمال میل به جون میخرم و به استقبالشون میرم

یهو یه اتفاقی میفته که هر چی ساختم فرو میریزه

شنیدم کسایی رو که خیلی دوست داری اینجوری میکنی یعنی انقد فاطمه بد رو دوست داشتی؟؟الهی بمیرم که یه ذره هم نمیتونم مثل تو دوستت داشته باشه الهی بمیرم که گاهی نافرمانی میکنم

فقط میشه این دفعه هم دوباره زیر بال و پرم و بگیری که بلند شم که باز بسازم؟؟خرابم کردی مهم نیست مهم اینه  که دوستم داری مهم اینه که من نمیمیرم مگر تو بخوای و تا آخرین نفس نفس میکشم فقط باز الان حالم خرابه  باز بیا و بغلم کن

فقط .هیچی.خودت میدونی


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

دیسپچر Decor نیلا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. تشریفات بین المللی نوبهار بوته ی نیلو خانه دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. Andrew